چندی پیش در فرانسه دفتر نشریه‌ی فکاهی «شارلی ابدو» که چند سال قبل با انتشار کاریکاتورهایی در دو نوبت به ساحت پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ توهین کرده بود، از سوی دو جوان فرانسویِ مسلمان، مورد حمله قرار گرفت، که طی آن دوازده نفر کشته شدند. این حادثه به سرعت نقل محافل و رسانه‌های جهان شد و واکنش‌ها و موضعگیری‌های بسیاری به دنبال داشت. نوشتار حاضر بیان نکاتی است پیرامون این حادثه و حواشی پیرامون آن. 

پیش از هر چیز این حمله تروریستی،‌‌ همان گونه که بسیاری از علمای مسلمان بیان کرده‌اند، عملی خشن و افراطی و منافی آموزه‌های اسلامی بوده و؛ ناپسند و محکوم می‌باشد. چنین اعمالی جز مشوش کردن این آیین رحمت و مهرورزی، ایجاد تنفر و انزجار از اسلام، بهانه دادن به دست مخالفانش، هیچ حاصل دیگری در پی نخواهد داشت.
 

ـ خبر این اقدام تروریستی در صدر اخبار جهان قرار گرفت و در سطح وسیعی پوشش داده شد و دولت‌ها، سازمان‌ها و نهادهای بین المللی و شخصیتهای برجسته بسیاری با دولت و ملت فرانسه و خانواده قربانیان ابراز همدردی کرده؛ و مبارزه جدی با تروریسم را خواستار شدند. درست در‌‌ همان روز، یک ااقدام تروریستی دیگر در یمن و در برابر دانشکده پلیس صنعا روی داد؛ که طی آن ۴۰ نفر کشته و ۷۰ نفر دیگر زخمی شدند. اما سازمان‌ها و نهادهای بین المللی، کشورهای غربی و حتی کشورهای اسلامی بدان توجه نکرده و از خطر تروریسم و همدردی با مقتولین سخنی به میان نیامد. 

این برخوردهای دوگانه بیانگر این است که نگاه و قضاوت به این مسایل از سوی قدرت‌های مدعی دمکراسی و حقوق بشر و اذناب منطقه‌ای آن‌ها، سیاسی است و در راستای مصالح خود؛ نه نگاهی حق مدارانه و حقوق بشری. 

ـ همچنان که پیش بینی می‌شد باز هم به جای محکوم کردن حادثه تروریستی و تحقیق جدی و عمیق درباره‌ی علل و عوامل آن و محاکمه علنی و عادلانه تروریست‌ها و همچنین ارائه‌ی راهکارهایی اصولی جهت ریشه کنی این گونه اقدامات تروریستی، اقدام دو نفر از مسلمانان تابعه فرانسه را به اسلام و مسلمانان تعمیم دادند. کاری غیر عقلایی و غیر منطقی که تنها نسبت به مسلمانان انجام می‌گیرد. اگر غیر مسلمانان (مسیحی، یهودی، بودایی، لیبرال، مارکسیست و...) مرتکب اعمال تروریستی شوند، نه تنها به همکیشان آن‌ها تعمیم داده نمی‌شود بلکه حتی به هویت دینی آن‌ها نیز کمترین اشاره‌ای نمی‌شود. 

در همین حادثه‌ی تروریستی «احمد مرابط»‌‌ همان پلیسی که به خاطر دفاع از نشریه‌ی شارلی کشته شد، مسلمان بود؛ اما به مسلمان بودنش یا اشاره نشد و یا بسیار کمرنگ و گذرا بدان اشاره شد؛ و سخن روزنامه نگار لبنانی درباره‌ی وی بازتاب چندانی نداشت. ایشان نوشته بود: «احمد» مسلمانی بود مخالف عقیده و کار «شارلی»، اما حاضر شد برای دفاع از «شارلی»، جانش را فدا کند؛ پس: من احمد هستم، نه شارلی. 

در سال ۲۰۱۱ میلادی در نروژ، «آندریاس بریفیک» در یک عملیات تروریستی ۷۷ نفر را که اکثرشان نوجوان بودند، به قتل رساند. کسی به هویت دینی فرد تروریست اشاره نکرد و از مسیحیت هراسی خبری نبود. تنها به این اکتفا کردند که فرد تروریست، روان پریش و دارای جنون بوده است. موارد مشابه دیگری نیز داشته‌ایم که به همین شیوه با موضوع برخورد شده است. 

ـ متاسفانه ترور و خشونت پدیده‌ای جهانی و همه‌گیر است و به کشور یا دین مشخصی اختصاص ندارد؛ و قربانیان آن نیز دارای افکار و گرایش‌ها مختلف هستند و مسلمان و غیر مسلمان را دربر می‌گیرد. اغلب در رسانه‌ها چنین وانمود می‌شود که گویا غیرمسلمانان، قربانیان اصلی خشونت و ترور هستند؛ اما حقیقت خلاف این را بیان می‌کند. 

سالانه هزاران نفر از مسلمانان در هندوستان، چین، میانمار (برمه)، آفریقای مرکزی و... با شیوه‌های وحشیانه و غیر انسانی به دست غیر مسلمانان کشته می‌شوند؛ اما این اعمال تروریستی و کشتار‌ها بازتاب چندانی در رسانه‌های غربی نداشته و ندارد. 

به گزارش روزنامه اشپیگل از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ میلادی در ۳۱۳ حمله القاعده ۳۰۱۰ نفر کشته شدند، که تنها ۳۷۱ نفر از آن‌ها غیرمسلمان بودند؛ یعنی به ازای هر غیرمسلمان، هشت مسلمان قربانی شده‌اند. و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ به ازای هر غیر مسلمان، ۳۸ نفر مسلمان قربانی تروریسم شده‌اند. 

به وضوح می‌بینیم که اصلی‌ترین قربانیان ترور و خشونت، مسلمانان هستند؛ اما در رسانه‌ها و تبلیغات ضد ترور، تنها از تروریستهای مسلمان و مقتولان غیر مسلمان نام برده می‌شود؛ و به مظلوم واقع شدن و قربانی شدن مسلمانان به دست تروریست‌ها ـ چه مسلمان و چه غیر مسلمان ـ بسیار به ندرت اشاره می‌شود. 

ـ‌‌ همان گونه که انتظار می‌رفت، علی رغم محکومیت این اقدام تروریستی از سوی علمای مسلمان، این اقدام تروریستی به اسلام و مسلمانان تعمیم داده شد؛ و به این بهانه، بیش از پیش بر طبل اسلام فوبیا (اسلام هراسی) کوبیدند. امری که مسبوق به سابقه می‌باشد و به گفته مهندس بازرگان «اندیشه اسلام فوبیا توسط آمریکائی‌ها ابداع شده است... که دارای جنبه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی بوده و بیشتر به منظور تامین اهداف توسعه طلبانه اسرائیل در سرزمین‌های اسلامی است و از سوی دیگر پاسخی است به نیاز دائم صنایع آمریکا به مشتریان اسلحه...». 

ـ قدرت‌های غربی در زمینه آزادی بیان نیز دارای معیارهای دوگانه‌اند. هرگاه آزادی بیان در راستای اهداف و منافع آن‌ها باشد، از آن حمایت می‌کنند و هرگاه در خلاف اهداف و منافعشان باشد، آن را محدود و حتی ممنوع می‌کنند. به عنوان نمونه: همین نشریه شارلی که این روز‌ها به نماد آزادی بیان تبدیل شده است، چند سال پیش «موریس سینی» کاریکاتوریست مشهور خود را به خاطر کشیدن کاریکاتوری اخراج کرد. در این کاریکاتور اشاره شده بود که فرزند «نیکولای سارکوزی» رئیس جمهور وقت فرانسه، به خاطر دریافت کمک‌هایی نقدی به یهودی‌ها گرایش پیدا کرده است. مسئولان نشریه پس از اینکه نامبرده حاضر نشد به خاطر این کارش به صورت رسمی عذر خواهی کند، وی را اخراج کردند. 

در غرب و همین فرانسه‌ای که سنگ آزادی بیان را به سینه می‌زنند، هیچ کس حق ندارد مخالف نظر یهودیان درباره‌ی هولوکاست، مطلبی بگوید. در چند سال اخیر افراد ی چون «دیوید اروینگ»، «روژه گارودی»، «روبر فوریسون» و... به خاطر نوشتن درباره هولوکاست ـ آن هم محترمانه و مستدل، ولی خلاف نظر یهودی‌ها ـ محکوم و زندانی شده‌اند؛ و ورود دختران محجب مسلمان به مدارس ممنوع شده است؛ اما این مدعیان دمکراسی و آزادی بیان، کمترین اعتراضی نکردند. 

ـ بلافاصله پس از حملات تروریستی پاریس، جهت ابراز همدردی با کشته شدگان و حمایت از آزادی بیان! در همین شهر با حضور مقامات بیش از چهل کشور جهان، تظاهرات میلیونی برگزار شد. در این راهپیمایی حضور نخست وزیر رژیم صهیونیستی و وزیر امور خارجه مصر بسیار تامل برانگیز بود. رژیم اشغالگر صهیونیستی بر اساس اشغالگیری، آواره کردن، زندانی، شکنجه، خشونت، ترور و کشتار مردم مظلوم فلسطین بنا شده است. این کشور نماد بارز لگدمال کردن حقوق بشر، تروریسم دولتی و بی‌اعتنایی به قطع نامه‌های سازمان ملل می‌باشد. جدید‌ترین کشتار و جنایت‌های جنگی این رژیم، کشتار چند هزارنفری مردم مظلوم غزه بود؛ که آن را با چراغ سبز و حمایت همین کشورهای غربی انجام داد. حضور نخست‌وزیر این رژیم (بنیامین نتانیاهو) که دستانش به خون هزاران زن و کودک و... فلسطینی آلوده است؛ در صف اول راهپیمایی ضد ترور! پاریس به راستی جای تامل داشته و سوال بر انگیز می‌باشد. 

دولت کنونی مصر با همفکری، هماهنگی و حمایت غرب، علیه دولت منتخب دکتر محمد مرسی کودتای نظامی کرد؛ و هزاران نفر از آزادی خواهان و مخالفان کودتای نظامی را زندانی، شکنجه و قتل عام کرد. این کشور تمامی رسانه‌ها و نشریات مخالف را بسته و معترضین را به بهانه‌های گوناگونی چون تروریست و... قتل عام می‌کند؛ و بنا به گزارش خبرنگاران بدون مرز در زمینه آزادی بیان، رسانه و مطبوعات این کشور در میان کشورهای جهان رتبه ۱۵۹ را دارا می‌باشد. حضور وزیر امور خارجه چنین دولتی در راهپیمایی ضد ترور! و حمایت از آزادی بیان! پاریس نیز به راستی قابل تامل و سوال برانگیز می‌باشد. 

راستی چرا تظاهرات مشابهی جهت مبارزه با ترور و کشتار هزاران نفر از مسلمانان در میانمار (برمه)، آفریقای مرکزی، مصر، سوریه، عراق و... برپا نمی‌شود؟ 

ـ در کنار شعارهای ضد ترور و دفاع از آزادی بیان، شعار «من شارلی هستم» به عنوان نماد آزادی بیان! نیز رواج پیدا کرد. شعاری که آگاهانه یا ناآگاهانه در غرب و تا حدی نیز در فضای مجازی کشورهای اسلامی شنیده می‌شود. به عنوان نمونه در پایان یکی از بیانیه‌های محکومیت حوادث پاریس آمده بود: «... همه‌ی ما حقوقدانان و وکلای دادگستری... نیز شارلی هستیم.»

بدیهی است که آزادی بیان، مطلق نبوده و دارای حد و مرز است. مرز آن تا جایی است که به آزادی، کرامت و حرمت دیگران آسیب نرساند. قرار نیست به نام آزادی بیان، دیگران را آماج افترا، تهمت و ناسزا قرار داد؛ و آبرو، حرمت و کرامت انسانی آن‌ها را لکه دار کرد. وقتی توهین و ناسزا به افراد ناپسند و محکوم است، توهین و ناسزا به یک ملت و امت به طریق اولی ناروا و محکوم است. انتشار کاریکاتورهای موهن از پیام آور رحمت الهی ـ صلی الله علیه و سلم ـ که محبوب دل و جان مسلمانان می‌باشد، در حقیقت توهین به یک میلیارد و هفتصد هزار مسلمان و جریحه‌دار کردن احساسات آنهاست؛ و نمی‌توان آن را ذیل آزادی بیان گنجاند. 

مطرح کردن شعار آزادی بیان و «من شارلی هستم» در ارتباط با حادثه‌ی تروریستی حمله به دفتر هفته‌نامه‌ی فکاهی «شارلی ابدو» و حمایت دولت‌های غربی از این شعار‌ها، بیانگر تأیید اقدام موهن این هفته نامه و به نوعی تشویق آن، جهت ادامه‌ی توهین و هتک حرمت به مسلمانان در زیر نقاب آزادی بیان است. به خاطر همین موضعگیری غرب بود، که این هفته‌نامه در اولین شماره‌ی جدید خود پس از حمله به دفترش، بدون توجه به اعتراض گسترده مسلمانان و عواقب ناشی از آن، در تیراژی میلیونی و با ترجمه‌ی آن به ۱۶ زبان، کاریکاتور موهن دیگری را منتشر کرد. 

انتشار این گونه کاریکاتور‌ها در گذشته و تکرار آن در این اوضاع حساس و آشفته، علاوه بر موهن بودن، اقدامی تحریک آمیز، تشنج زا و تفرقه افکنانه‌ای است که به سان ریختن بنزین روی آتش می‌باشد. اقدامی است خلاف دگرپذیری و همزیستی مسالمت آمیز مبتنی بر احترام متقابل؛ و یکی از عوامل خشونت، افراط گرایی و ترور می‌باشد. 

شعار «من شارلی هستم» شعار مخالفت با تروریست و ابراز همدردی و حمایت از قربانیان ترور نمی‌باشد؛ بلکه چشم پوشی از هتک حرمت و توهین این نشریه و حمایت از توهین کنندگان به ساحت پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و تمامی مسلمانان است. این شعار به منزله تجریح عواطف و احساسات مسلمانان، ترویج و گسترش کینه و دشمنی در جامعه می‌باشد. 

سردادن شعار «من شارلی هستم» در حقیقت برافراشتن پرچم اسلام هراسی و زمینه‌سازی جهت طرد و حذف مسلمانان از جامعه، زیر نقاب دفاع از آزادی بیان می‌باشد. 

برپایی تظاهرات علیه اسلام و افزایش اسلام‌گرایان در اروپا و حمله به بیش از ۵۰ مسجد در فرانسه و احساس انزجار و ناامنی از نتایج اولیه‌ی شعار «من شارلی هستم» و حمایت از آن است. ناگفته نماند که حرکت خانم «آنجلا مرکل» صدر اعظم آلمان با حضور در جمع مسلمانانِ معترض علیه اسلام‌هراسی، قابل تمجید و تقدیر و می‌تواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد. 

خلاصه‌ی کلام اینکه حمله‌ی تروریستی پاریس‌‌ همانگونه که علمای مسلمان بیان کرده‌اند، عملی خشن و افراطی و منافی آموزه‌های اسلامی بوده و؛ ناپسند و محکوم است. همچنین اقدام موهن و تفرقه افکنانه‌ی نشریه‌ی «شارلی ابدو» و حمایت از آن به بهانه‌ی دفاع از آزادی بیان نیز، عملی زشت و ناپسند بوده و محکوم است. 

ناپسند شمردن و مخالفت مدنی و مسالمت‌آمیز با اقدام موهن نشریه‌ی «شارلی ابدو»، پرهیز از هرگونه خشونت و افراط گرایی در این راستا و همچنین تلاش برای غیر قانونی کردن و مجرمانه تلقی کردن هر نوع توهین و تحقیر نسبت به پیامبران الهی و مقدسات دینی در مجامع و محافل بین المللی را وظیفه تمامی مسلمانان و آزادیخواهان می‌دانم. 

امیدوارم همگی با تاسی به آموزه‌های قرآن و سنت نبوی بکوشیم با دلسوزی و مهرورزی به مردم و جامعه خدمت کنیم؛ و پیام رحمت نبوی و دور بودنش از خشونت بدوی را با نوشته، سخنرانی، فیلم و... و همچنین به صورت عملی به جهانیان عرضه نماییم. 

 بر این باورم که اقدام نشریه‌ی شارلی ابدو و امثال آن، نه تنها از ارزش و اعتبار محبوب دلربایمان ذر‌ه‌ای نمی‌کاهد، بلکه نام و راهش را روشن‌تر و پررهرو‌تر خواهد کرد. به گفته‌ی شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی: 

                      سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین شکند                      قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود